-
آرامش...
جمعه 17 خردادماه سال 1392 01:56
چون رودخانه روان شبها سکوت کن! از تاریکی نترس! اگر ستاره ها در آسمانند بازتاب نورشان باش به یاد آور که ابرها مثل رودخانه آب هستند ٬ پس تصویرشان را در عمق آرامش خویش به شادی منعکس کن « مانوئل باندیرا »
-
روز نوشت...
جمعه 17 خردادماه سال 1392 01:14
سلام راستش این چند روزه اتفاق خاصی نبود وفقط دلتنگ مامان بودم.دیروزم حسابی هوای خورشت کرفس مامان زده بود به سرم امروز صبحم آبجی دعوتم کرد خونش رفتم هه واسم نهار خورشت کرفس درست کرده بود آخه میدونه یکی از غذاهای مورد علاقمه. راستی آسمان هم نمره های استراتژیکو اعلام کرد نیوفتادم ولی نمرمم چنگی به دل نمیزنه دوست داشتم از...
-
روز نوشت...
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 19:33
سلام امروزم سعی کردم زود پاشم تقریبا 7:15 بیدار شدم و تا 8 فصل هشت رو خوندم ولی دیدم یکم خوابم میاد گفتم یه ربع بخوابم بعد پاشم دور کنم که خوابیدن همانا و ساعت 9:15 بیدار شدن همانا خلاصه بیدار شدمو بچه های خاله و زندایی اومدن واسه پختو پز منم تا یه کوچولو که خوندم رفتم براشون صبحونه آماده کردمو میوه قاچ کردم و چای و...
-
روز نوشت...
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 21:53
سلام قبل نوشتن لحظه های امروزم بگم که گل مورد علاقه میلاو امسال هم گل داد.این گل از پنجم دبستانم! حدودا از یازده سالگیم! با منه خیلی خیلی دوسش دارم خب بریم سراغ امروز...... خب امروزم که امتحان بهره وری تموم شد به خوبی و خوشی البته با کمک آبجی. از وقتی اومدم خونه یکم به کارام رسیدم بچه های خاله و زندایی اومدن واسه آش...
-
روز نوشت...
شنبه 11 خردادماه سال 1392 16:37
سلام مامانم رفت سفر مکه.... خیلی غصم شده.حس میکنم تو دنیا غریب شدم صبح که داشتم میرفتم واسه امتحان باهاش خداحافظی کردمو کلی تو بغل هم گریه کردیم .از امتحان که اومدم هنو نرفته بودن فرودگاه.خیلی خیلی دلم میخواست منم برم ولی به خاطر امتحان فردا خیلی وقتم کمه واسه همین همینجا دوباره ازش خداحافظی کردم.امروووووزززز...
-
صبر...
جمعه 10 خردادماه سال 1392 16:34
گفت تا کی صبر باید کرد ؟ گفتم چاره چیست؟ دیدم این پاسخ از آن پرسش سوالی تر شده ماهی کم طاقتــــــــــــــم! یک روز دیگر صبر کن تُنگ آب از روزهای قبل خالـــــــی تر شده
-
احساسات...
جمعه 10 خردادماه سال 1392 16:12
احساسات بیان نشده ، هیچ وقت فراموش نمیشن... خدایا ... دلم مرهمی میخواهد از جنس خودت نزدیک ، بی خطر ، بخشنده ، بی منُت...
-
کشف...
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1392 21:25
باید کتاب را بست باید بلند شد در امتداد وقت قدم زد، گل را نگاه کرد،ابهام را شنید باید دویدن تا ته بودن باید به بوی خاک فنا رفت! باید به ملتقای درخت و خدا رسید باید نشست نزدیک انبساط جایی میان بیخودی و کشف...
-
روز نوشت...
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1392 21:08
سلام امروز و دیروزم کلا به درس خوندن گذشت الانم که حسابیـــــــــــــــــــــ خسته ام ها سرم درد میکنه شدید چشامم که به خاطر نزدن عینک داره از حدقه میزنه بیرون.آخه کی عینک نازنین منو نابود کرده خوشم میاد صداشم در نیومده . البته شاید بد گذاشتم تو کیفم دستش کج شده! حالا به هر حال این همه درس خوندم هنو تموم نشده یه فصل...
-
بــــــــــــــی خیـــــــــــــــــــال!
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 00:24
لبخند میزنم ... بــــــــــــــــــــــــــــــی دلیـــل عشق می ورزم .... بـــــــــــــــــــــــــی تنــــــــــــــــــــــــــــــاسب زندگی می کنم ... بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــال مدتی است... عباس کیارستمی
-
روز نوشت...
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 22:07
امروز! امروز دیگه دیدم نه خیلی بیخیال شدمو درس نمیخونم( هه خوابم که دیدم صنعتیمو افتادم بانمره 8/5 )خیلی تو خواب ناراحت بودم اصلا یادم نبود که عمرا بیوفتم چون دو نمره ارائه دارم 8 نمره هم میانترممه)به هرحال با خودم گفتم من که بی جنبه ام همش میشینم پای سیستم درسم تعطیل ! دیدم...(همین الان که دارم اینارو تایپ میکنم سکته...
-
ابزار و لوازم یک زندگی...
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 16:38
-
روز نوشت...
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 00:41
ســـــــــلام امروز که اصلا کار مهمی و جالبی نداشتم ولی دیروز و روز قبلش چرا.خب اینطور شد که ندا اومد خونمون تا با هم استراتژیک کار کنیم که خب خوب هم خوندیم بماند که طی این درس خوندن خوردیمو خندیدیم فرداش هم که دیروز باشه هـــــــــــــی امتحان داشتیم که باز قبلش با مرضیه و زهرا و ندا قرار گذاشتیم بوستان دور کنیم که...
-
راز رفتاری میلاو
یکشنبه 5 خردادماه سال 1392 15:22
وای خدای من همین الان یه مطلب خوندم در مورد رازهای رفتاری خودم خعیلی با رفتارم همخونی داشت یه آن فکر کردم یکی این سالها منو زیر نظر داشته بعد نتیجه گیریشو برام گذاشته (یعنی دمشون گرم ) رازهای رفتاری متولدین آذر متولد آذر ماه عاشق پیاده روی و پیک نیک است ؛ متولدین آذر ماه برای ارضای خواستههای خود، به دنبال یادآوری...
-
خواب هم!
شنبه 4 خردادماه سال 1392 01:56
روی دَست شب مانده ام ! دیگر حتی... خـــــواب هم مَــــرا نمی بَـــــرَد!
-
روز اسطوره های زندگیمون...
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 22:39
پیشانی حاجی شهر پینه بسته ، دستان پدرم نیز همینطور ! بزرگتر که شدم فهمیدم پدرم با دستانش نماز میخواند ! همیشه پشت و پناهم باشی دوسِـــــــت دارم درود بر همه پدرها . . .
-
روز سختیها نوشت ...
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 22:37
امروز خیلی خسته شدم.از صبح دنبال یه دفتر کار مناسب بودیم پیدا نکردیم .قیمتا همه نجومی شده خدایا خودت کمکمون کن، اینجا چه خبره!!! واقعا این بود آرمانای ما! (این از سر تأسفمه ) از وقتی هم اومدم خونه(حدودا 8) یکسره پای سیستمم تا شاید بتونم یه تحقیق درست درمون آماده کنم واسه MIS .الانم مثلا دارم استراحت میکنم fln
-
خوبی...
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 21:47
می توان با یک گلیم کهنه هم روز را شب کرد و شب را روز کرد می توان با هیچ ساخت می توان صد بار هم مهربانی را خدا را عشق را با لبی خندان تر از یک شاخه گل تفسیر کرد می توان بی برگ بود همچو آب چشمه ای پاک و زلال می توان در فکر باغ و دشت بود عاشق گلدشت بود می توان این جمله را در دفتر فردا نوشت خوبی از هر چیز دیگر بهتر...
-
روز نوشت ...
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 21:45
سلام.اوفــــــــــــــــ که این چند روزه چــــــقدر! اذیت شدم .یه ویروس بچه پرو مثل بز سرشو انداخته بود پایین و اومده بود همه برنامه های سیستم بنده خوش شانس رو درو کرده بود که با کلی بد بختی شرشو کم کردیم.از عوض کردن ویندوز تا نصب درایورای اصلی که از شانس قابل تعریف من بعضیاش نصب نمیشد و بگـــــــــــیر تــــــــــا...
-
شب آرزوهایمان...
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 00:01
مشکلاتتان به سبکی هوا عشق خداییتان به عمق اقیانوس دوستی پیامبرو خاندانش به محکمی الماس موفـقـیــت ها و رضایـتـتـان بـه درخـشـانی طـلـا اینها آرزوی من برای شما در این شبهای رحمت و برکت التماس دعا
-
خاطره را دریابیم...
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 23:20
ز ندگی، فهم نفهمیدن هاست زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست فرصت بازی این پنجره را دریابیم در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم پرده از ساحت دل برگیریم رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است وزن خوشبختی...
-
روزهای خوب نوشت ...
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 22:00
خدایــــــــــــــــــــــــــــــــا!ازت ممنونم خیلی خوبـــــــــــــــــــــــــن این روزهای من! امروزم اول کلاس آسمان، بعدش تربیت بدنی امتحان، بعدش رفتن به پارکو آب بازی با یچه ها خعیلی چسبید رفتیم پارک اول که یه نهار خوردیم بعدم نسشتیم به صحبت کردن (منو مرضیه و زهرا و نرگس ).بعد منو مرضیه رفتیم آب بیاریم که...
-
روز نوشت...
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 22:30
سلام امروز خیــــــــــــلی روز خــــــــــــــــــوبی بـــــــــــــــــود امروز با بچه ها قرار داشتیم بریم پارک که با هم استراتژیک کار کنیم. با توجه به گرمی هوا فکر میکنم که خدارو شکر خوبم پیش رفتیم. رفتیم بخش بانوان خداییش خیلی محیط خوبی بود ولی هوا گرم بود .اول که رفتیم تو چمنا نشستیم یکم که گذشت خانومی که مامور...
-
روز نوشت
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 22:51
سلام این چند روزه خیلی معمولی گذشت مهمترین و خنده دارترین خبر این بود که من تو ارشد مجاز به انتخاب رشته شدم. بچه ها هم مجاز شدن که جای خوشحالی داشت ولی اون رتبه ای که مد نظرشون بود رو کسب نکردن که از این بابت غصه خوردم براشون.من که خدایی خیلی بهشون امیدوار بودم.واقعا خوب خوندن و زحمت کشیدن .امیدوارم آزمون بعدی رو گل...
-
لمس تنهایی...
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 20:33
تنهایی رو باید با خط بریل نوشت، چون فقط نوشتنش کافی نیست، باید لمسش کرد...
-
محبت...
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 20:45
شخصی بود که تمام زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی ازدنیا رفت همه می گفتند به بهشت رفته است. آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود. استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد. دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را...
-
یاد یار...
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 17:13
عصر پنجشنبه و بویِ حلوای خیرات یادِ آدم های رفته طعمِ تلخِ یک فنجان قهوه فوری عصر پنجشنبه و اندوهِ آدم ها اندوهِ رابطه ها شوری اشک ها... عصر پنجشنبه و دوست داشتن هایِ زیاد دیشب خوابشو دیدم وای خدا
-
آری...
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 03:13
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها میبینم، و ندایی که به من می گوید : " گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است. "
-
روز نوشت...
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 01:46
سلام. دیروز عصر بعد مدتها رفتم حرم خیلی عالی بود حسابی سبک شدم چه روز خوبی بود .میشه گفت جزء معدود روزایی بود که خیلی خوب بود.راستش دیروز تولد زهرا بود با ندا رفتیم پروما واسش یه کیف شب و یه تل هم رنگ کیفش خریدیم بعد راهی یونی شدیم که البته دیر رسیدیم سر کلاس، بهره وری داشتیم یکی از بچه ها ارائه داشت(یعنی خوشم میاد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1392 23:18