روزانه های قبل سال 95

من..بیکار تو دفتر..دارم آهنگ بهار دلکش شکیلارو گوش میدم:)  

چقد بیکاری بده ! خب بابا بی انصاف تعطیل کن دیگه..یه هفته اس کلا بیکارم تو دفتر:(

وای از بیکاریو تنهایی متنفرم و دقیقا همیشه سرم میاد..تنها تو دفترم..الان دو روزه احسان اینا تعطیل شدن ولی من هنوز باید بیام سرکار..اونم چه کاری..پشت میز میشینم یا کتاب میخونم یا نت گردی دارم..همیشه دوست داشتم محیط کارم شلوغ باشه و کار هم زیاد باشه البته کار مفید  که بتونه به اون هدفایی که دارم نزدیکترم کنه نه چرتو پرت..

دیشب با همسر رفتیم خسروی ولی من نتونستم یه تونیک که مد نظرمه رو پیدا کنم..کلا تونیک جالب ندیدم..به فکرم زده یه کفش عروسکی صورتی هم بخرم..که با شالم ست بشه..

هه دیشب مردم از ترس چهارشنبه سوزی تو خونه هاشون بودنو  بازارا هم خلوت! البته تا یه جاهایی حق دارن نزدیک خونه ما که تا ساعتای 2  صدای توپو تانک میومد که بعد اونو متوجه نشدم ولی ساعت 6 صبح یه صدای بمب اومد که من بیدار شدم دیگه..عاخه ساعت شیش صبح واقعا کی حال ترقه بازی داشته اونم تو اون بارون!!!!

هرسال به این فکر میکنم که یه سری کارا و خریدا و خوش گذرونیایی که تو سالی که داشتمو انجام ندادم دیگه تو سال جدید حتما انجام میدم تا از جوونیم خوب بهره برده باشم ..ولی هرسال دریغ از پارسال:(

بابا کمتر غر میزنم و به خواندن کتاب بازرگانی بین الملل میپردازم