یک روز بهاری به همراه یک هوای عالی

سلام

یک روز جدید دیگه شروع شد البته بدون دیدم عشقم :(

 فقط با اسمسش بیدار شدم (باز از هیچی بهتر بود:)

رفته تهران واسه موضوع کار جدیدش پیگیری کنه..نمیدونم به صلاحمون هست یا نه ولی فکر میکنم به امتحان کردنش می ارزه....قرار شده بره ببینه اگه موضوع کارش درست شده که بگرده دنبال خونه..وای خدا کنه خونه خوبی گیرمون بیاد..دیشب که داشت خداحافظی میگرد نفسم بالا نمیومد از بغض..دیدم خودشم بغض کرده که دیگه بغضم ترکید نتونستم جلوشو بگیرم فقط گفتم مواظب خودت باش...وای حالا احسان که دو روزه رفته..اونایی که مسافرای چند ماهه یا چند ساله دارن چه دلی دارن!(چه جمله بندی داغونی!)

دیشب رفتم خونه مامان اینا تا اومدم به جون میوه ها بیوفتم احسان زنگ زد که کارت عابر بانکش به مشکل خورده و مبلغیو بریزم به کارت دیگش..منم سوپر من شدمو  سریع حاضر شدم زیر بارون های شدید و سیل آسا ( ! )رفتم سر کوچه و سریع واسش واریز کردم .البته یکم بیشتر از مبلغی که گفته بود...خخخ پرو خان  زنگ زده میگه چرا اینقد زیاد ریختی مگه نگفتم پولاتو پس انداز کن..خندم گرفت میگم حالا من ریختم شما خرج نکن پس انداز کن..طفلی کلی تشکر کرد..خب به نظرم زندگی مشترک یعنی همین..همراه هم بودن ..کار من کار تو و پول من پول تو و این حرفا نباید توش باشه(چقد من مهربونم خدا حفظم کنه)

دیروز یه سفارش داشتیم..از این بابت خیلی خوشحالم چون یه جوریایی داره برام رزومه میشه که وقتی رفتم تهران بگم اینا کارای خود من بوده..از معرفی تا تحویل(چون  اگه خدا کمکم کنه میخوام تو دفتر اصلی تهران همین موسسه مشغول به کار شم..وای هروقت یادم میوفته که مدیر اصلی خودش بهم پیشنهاد همکاری تو دفتر اصلی رو داد  کلی ذوق میکنم ..باخودم میگم حتی اگه نرم پیششون واسه  ادامه همکاری ، همین که خوده مدیر اصلی از نزدیک کارامو دیده و از تواناییام خوشش اومده پس یعنی کارم درسته بهله! ..امروزم منتظرم پیش فاکتورش برسه براشون ارسال کنم ..آی عاقا خداجون کمک کن زودتر پیش فاکتوره بیاد از اونورم تایید شه و بره واسه سفارش

خب دیگه برم به کارام برسم

fln