آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

روز نوشت...

سلام


  

 این روزا نمیدونم زود میگذره یا خیلی دیر میگذره دارم دچار دو گانگی شخصیت میشم

امروز یه امتحان ازمون گرفتن خیلی خنده دار بود مراقب که نداشتیم کلی با بچه ها خندیدیم... تستارو که زدم دو تا رو بلد نبودم از نرگس پرسیدم اونم میخنده میگه آسوناشو بپرس

بعد که خواستم پاشم بچه ها سوال میپرسیدن که این سوال چی میشه و اون چی میشه،آخه به قول بچه ها و استاد، مهندس کامپیوترشون منم خخخ خلاصه جوابارو که میگفتم بعد براشون توضیح میدادم که چرا این گزینه میشه و تقریبا بیشتر جوابارو بلند گفتم خخخ یه دفعه از تو اتاقک مدیریت سایت صدای خانوم حکم آبادی بلند شد که خانوما این امتحان گروهی نیستا فهمیدم داره از دوربینای مدار بسته چکمون میکنه اوخ اوخ وقتی میخواستم برگمو بدم روم نمیشد... به بچه ها میگفتم بیاین با هم بریم من روم نمیشه :دیــــــــ 

دلو زدم به دریا خواستم این طوری برم تو اتاقش دیدم اهل ریا هم که نیستم  اینطوری رفتم 

برگرو گذاشتمو با یه موفق باشید از صحنه متواری شدم ...

کلی دعای خیر از طرف بچه ها بدرقه راهم شد ...خدایا این شادیارو ازم نگیر


در کنار این شادیها و وروجک بازیا هر روز دارم به روزا و شبای غمم نزدیکتر میشم 91/5/21 بود...روزو شبایی که از دوری رفیقم اشک میریختمو با هر صدای تلفنی میپریدم همین روزا بود که بهش گفتم  بیا با هم بریم بیرون ولی چون روزه بود میگفت به خدا سردرد میشم دیدم گناه داره خیلی اصرار نکردم که بریم و هنوز که هنوزه تو دلم مونده که ایکاش بازم اصرار میکردم ..اصلا میرفتم دم درخونشون راضیش میکردم با هم بریم بیرون ایکاش از دوهفته بعدم خبر داشتم ...خدای من واقعا یک سال گذشت و من یکساله که رفیقمو ندیدمو صداشو نشنیدم

نمیدونم کسی این متنو میخونه یا نه ولی اگه میخونی خواهش میکنم برام دعا کن بتونم شبای قدرو آروم پشت سر بذارم به خصوص شب بیستو سوم...شب آسمونی شدن رفیقم.... و ممنون میشم براش یه حمدو سه قل هوالله هم بخونی...


سعیده جونم میدونم رفتی که دامنت از گـَـرد زمین پاک بمونه آخه آسمونی تر این بودی که در خاک بمونی



نظرات 4 + ارسال نظر
لیلی پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:38 ب.ظ

سلام میلاو جان
اول پستت شاد بود یهویی چ غمناک شد
انشاالله ک روح دوستت شاد باشه و خدا رحمتشون کنه
...
ب نیابت از دوستت واسه سلامتی امام زمان صدقه بده یا قرآن بخون صلوات بفرست چون الان دستش ازین دنیا کوتاهه تا هم خودت آروم شی و هم دوستت اونور خوشحالیش دوچندان بشه از داشتن دوست خوبی مثه تو...
منم حتما براش فاتحه میفرستم
خوش بحال دوستت ک دوستی مثه تو داره ک انقد ب یادشه...

سلام خانومی
ببخشید که غمناک شد چکار کنم دست خودم نیست حس این روزهاست دیگه ؛-) اولش که گفتم دارم دچار دوگانگی شخصیت میشم :))
ممنونم ...باشه حتما...و ممنونم از پیشنهادای خوبت
خیلی لطف میکنی مهربون
اوووووووووووم چی بگم این جمله آخریت حسابی هوامو ...

فدات بشم...مرسی که همیشه هستی
شاد و موفق باشی(یه دنیا قلب)

صدف جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:26 ب.ظ http://sadaf-268.blogsky.com

دیروز واست کامنت گذاشتم ولی فک کنم ارسال نشد
عزیزم غصه نخور ... جای دوستت الآن خیلی بهتر از ماست .
منم برای سعیده جون فاتحه میفرستم البته اگه قابل باشم .

سلام همزاد جونی (یه باغ گل)
نه اصلا پیامی نیومده گلم
فدات بشم مرسی خیلی لطف میکنی
قابل تر از دوستای گلم نباشه
همیشه شاد باشی و
موفق

صاحبخانه خانه سبز شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:04 ق.ظ http://khanehsabzman.blogsky.com

سلام
متنی که نوشتی خیلی قشنگ بود و تاثیرگذار
امیدوارم روح دوستت در آرامش ابدیی در بهترین مکان هستی در شادی به حیاتش ادامه بده
و پروردگار هستی آرامش و شادیی دو چندان رو به زندگی تو هدیه کنه
شاد باشی
صاحبخانه خانه سبز

سلام
اول از همه چی ممنونم از حضورتون در آلاچیق
شما لطف دارین..این از درک زیبای خودتونه
آمین..ممنونم به خاطر دعای زیباتون
مانا و موفق باشین صاحبخانه خانه سبز

فرید شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:05 ق.ظ http://cute-life.blogfa.com

اِ پس همشهریمونم اهل یاری رسوندن در امتحانات هستش :-""""" :)))))))) :دیش
خیلی باحال تعریف کرده بودی =))) :دی
واقعا آدم موقع تحویل دادن خجالت میکشه خب :دی
در مورد قسمت دوم متنتم میدونم خودت شاید زیاد حالت خوب نباشه فقط میگم روحش شاد باشه ایشالا ... میدونم که داره تورو همیشه از تو بهشت نگاه میکنه :)
همیشه موفق باشی همشهری :) :چشمک

سلام همشهری :)
خوبین شما?
:))))) اصلا مزه امتحان به همین دستگیریاشه :)) من که هر وقت اسم امتحان میاد اولین موضوع که به ذهنم میرسه همینه ;-)
اوخ اوخ از خجالتش که نگو...البته تا حالا هیچ وقت بهم چیزی نگفتن این یه جا خوب شانس دارم :)

در مورد قسمت دومم که ممنونم...آره کاملا همینطوره اینقد که ماه بود
ممنونم همشهری:) همچنین شما
شادو پیروز و
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد