آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

روز نوشت...

سلام من برگشتم

از یه اردوی نیمچه دو روزه به جایی که خیلی قشنگ بود واقعا اسمش برازندش بود بهشت گمشده!

  

حدودا 4 ساعت از مشهد تا اونجا راه بود حدودا ساعتای 15:15 حرکت کردیم ساعت 7:30 رسیدیم

اول که خب چون نزدیک تاریکی هوا بود که خب جایی نرفتیم و با بچه ها کلی بازی کردیمو گفتیمو خندیدیم، فال منم گرفتن معلوم شد تا 3 ماه دیگه خبرای خوبی میشنوم پولدار میشم ووو خخخخ کلی با این موضوع خندیدیم ها بد مینتون بازی کردیم ،هم منچ  و هم  مارپله بازی کردیم ورقم که ماشالا! وای فقط زمان خواب خیلی بد بود دو تا گروه  بودن خیلی اذیت کردن یه دفعه صدای اسپیکراشونو بلند میکردن جماعت میپرید از خواب یا یه دفعه بلند میخندیدن ساعت 3 یکی صدای الله و اکبر گذاشت من که با سر درد خوابیده بودم باز بیدار شدم اصلا یه وضعی طفلی این سر پرسته خیلی اذیت شد تا صبح هی تذکر داد اخه تو استراحتگاه بودیم به جز ما خونواده هم تو محوطه بود اونا هم مثل اینکه هی به این طفلی تذکر میدادن خلاصه شب واقعا بدی بود ترجیح میدم در موردش صحبت نکنم من که 3 خوابیدم تا باز با صدای این چند تا ساعت 5:30 بیدار شدم  و همینطور بقیه دیگه نخوابیدیم سرپرستم دیگه از خجالتمون در اومد گفت جمع و جور کنید 12 برمیگردیم خلاصه از بچه ها اصرار از اون انکار هه گروه بچه پرو هم هی نق میزدنو به اون یکی  گروه گیر میدادن که تقصیر شماست و شما باعث خرابی این اردو شدین دلم میخواس برم یکی بزنم تو گوشش ها واقعا عذابمون دادن این دو  تا گروه واقعا آبروی دخترارو بردن واسه همینه این دخترارو نمیبرن سربازی اصلا نمیخوام در مورد دخترا اینجوری بگم ها ولی واقعا بعضیا غیر قابل تحملن

خلاصه بعد اون همه اصرار سرپرست  گفت حالا برین صبحونه هاتونو بخورین تا ببینیم چی میشه ..دیگه راضی شد بریم جاهای دیدنی

آقا رفتیم اولش که همه رود خونه بود و باید تو آب میرفتیم تا برسیم به آبشارا.. کوه ها ی خیلیبلندی بودن  ،خیلی جای محشری بودا رسیدیم به اولین آبشار باید از یه نوردبون کوچیکی بالا میرفتیم اونجا یه غار بود که باید خمیده میرفتیم توش وای رفتم توی غار اولش مثل غارای معمولی بود که تو فیلما نشون میده بعدش دیدم وااااااااااااااااوو تمام دیواره های کوه جلبکی و از همه جای دیواره ها قطره های آب که مثل لوستر شده بود  میومد رو سرمون جلوتر آبشار بود به چه قشنگی واقعا قشنگ بود یه جا تو زیر جلبکا و سنگا حفره ای درست شده بود مثل قلب خیلی جالب بود نظر همه رو به خودش جلب کرده بود ..منو ندا دست همو گرفتیمو از کنارش رفتیم اونور آبشار ، اون طرفشم همین قدر قشنگ بود یه دفعه بهش گفتم حاضری از زیر آبشار بریم اونور اونم که چشاش مثل خودم برق زدو گفت بریم رفتیم زیر آبشار فشار آب که از بالا میومد قابل تحمل بود و برای منم که اولین بار بود همچین تجربه ای دارم واقعا جذاب بود خلاصه خیس خیس اومدیم بیرون هه حالا آفتاب نبود آخه کوه ها خیلی بلند بودن  هر دومون مثه موش آب کشیده شده بودیم سردمون شده بود دیگه تقریبا 11:40 شده بود که سرپرست گفت برگردیم دیگه از اونجایی که میدونستیم هنو یه آبشار دیگه هستو اینکه همه میگفتن اگه اونو نرین اصلا انگار نیومدین اینقدر به سرپرست اصرار کردیم که نگو خیلی هاااا،  که قبول کرد ببرتمون ، آخه از نوردمو خیلی بلندی باید میرفتیم بالا و یکم خطر ناک بود ولی دمش گرما اجازه دادو یه عده که ترسیدن نیومدن ما ها رفتیم یکم سخت بود ولی واقعا ارزششو داشت(وقتی داشتم میرفتم بالا یه بچه مار هم اون طرف نوردبون روی سنگا بود خیلی بامزه بود)

 مناظر خعیلی خعیلی قشنگ بود یعنی در حدی که الان نفسم تو سینه حبس شده وقتی یادم میوفته و میخوام بنویسمش اتفاقا اون آبشار هم یه تونل کوچیکی داشت وارد که میشدیم یه آبشار بلند رو به روم بود چنان عظمتی داشت که دوست داشتی بریو زیرش داد بزنیو دعا کنی آبشار به این عظمت ندیده بودم واقعا هر کسی این متنو میخونه بهش  پیشنهاد میدم حتما اگه یه روزی مشهد اومد، دیدن آبشارای اوتکند هم بره  خیلی زیبان من خیلی آبشار دیدم تو شهر های مختلف ولی این واقعا متفاوت بود اون شکوهو عظمت به حدیه که کلمه هام کم میارن واسه توصیفش

 دور تا دورش دیوار بود وقتی بالا رو میدیدی فقط خدا اونجا بود  میدیدی که از  بالاترین نقطه دیواره ،  آبشار شروع میشه و میاد زیر پاهای تو واقعا زیبا بود


اونجا پایین دیواره کوه یه جا حفره ایجاد شده بود ازش آب میزد بیرون مثل آب چشمه شده بود ،یادم اومد از جملاتی که میگن مثل آب باش ، آب راه خودشو باز میکنه به عینه دیدم که کوهو سوراخ کرده بود و راهشو میرفت،حیف نمیشد دوربین ببریم آخه خیس میشد فقط دیدم یکی از بچه ها گوشیشو آورده ازش خواستم از همین جا یه عکس بگیره تا بذارم تو وبلاگ منه خنگولو بگو نکردم ازش بخوام از آبشار هم عکس بگیره الان یادم اومد خخخخ

           


                       



خلاصه دیدنیهارو دیدیمو برگشتیم سمت استراحتگاه نهار خوردیمو یکم استراحت،  4 راه افتادیم سمت مشهد تو مسیر تا یه حدودی هنوز آنتن نداشتم  وقتی انتن اومد اول به مامان زنگیدم بعدم به دوست جون که ببینم مشکلشون حل شد یا نه که خدارو شکر همه چی به سلامتی پیش رفته بود خدارو شکر واقعا

دیگه دیشبم که خونه رسیدم  امروزم که کلی با این بلاگ اسکای سروکله زدم آخه داریم با چند تا از بچه ها یه وبلاگ گروهی میسازیم  4 نفر عضو شدن ولی واسه بقیه دعوتنامه نمیره نمیدونم چرا... گذاشتم آخرای شب دوباره سعی کنم

خلاصه این بود این روزهای من

نظرات 4 + ارسال نظر
فرید پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:51 ب.ظ http://cute-life.blogfa.com

سلام ... مطلب جالبی بود ... نکه منم اهل مشهد هستم یه جدابیت دیگه داشت :)
ایشلا همیشه شاد باشین :)
خوشحال میشم به وبلاگ تازه تاسیس منم سر بزنین

سلام همشهری :)
ممنونم من هم برای تک تک لحظاتتون آرزوی شادی رو دارم
حتما با کمال میل :)
ممنونم از حضورتون
موفق باشید

Darya پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:43 ب.ظ

سلاااااااااام عزیززززززززم
چه جالب بود این اردو
خوشحالم که بهتون خوش گذشت
ولی خوب گاهی پیش میاد که از این چیزا پیش میاد و بعضی گروهها اذیت میکنن موقع خواب و از این حرفها...
حالا خوشیهاش که بیشتر باشه اونا رو پوشش میده
همیشه به خوشی عزیزم

سلام گــــــــــلـــــــــم
چطوری؟
ممنونم
اره ! منم ذوقم واسه همینه که خوش گذشته امیدوارم این تجربه رو داشته باشی خیلی تجربه فوق العاده ای بود
ممنونم گلم همچنین برای شما
ممنون از حضورت(یه دسته گل)
موفق باشی خانومی

فرید جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:40 ق.ظ http://cute-life.blogfa.com

با اجازه وبلاگ زیباتونو لینک کردم :)

خواهش میکنم باعث خوشحالیه
شما هم لینک شدید

صدف شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:20 ب.ظ http://sadaf-268.blogsky.com

به به ایشالا همیشه به گردش و خوش گذرونی

دختر جسوری هستیااااا من اگه بودم از اون دسته آدمایی بودم دیگه ادامه راهو بیخیال میشدم
حتی اگه بدونم خیلی قشنگه ولی به ریسکش نمی ارزه.:))
اگه از اون بالا میفتادی پایین چه خاکی به سرم میریختم هاااااان؟؟؟؟؟؟

:)) نه بابا من اگه نمیرفتم اصلا بهم نمیچسبید دوست داشتم برم و واقعا هم ارزششو داشت البته یه جا دیگه هست میگن اسمش قره سو هست میگن اونجا نوردبونش راست میره بالا بدون شیب... هوایی شدم برم اونجا باید ببینیم خونواده کی وقت داره
کلا هیجانو دوست دارم
ممنونم از حضورت گلی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد