آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

روز نوشت...

سلام

خب به سلامتی مامان اومد و هــــــــــــــــــــــــــی خیلی دلم براش تنگ شده بود

  دیروز صبح داداش اینا اومدن وای خیلی خوشحال شدم جزغاله عمه خیلی بزرگ شده تا عصر که کارارو انجام دادیمو  عصر رفتیم استقبال مامان، هواپیماشون حدودا 5 نشست وای وقتی دیدمش اصلا نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم با مامان کلی تو بغل هم گریه کردیم فقط یه لحظه یادمه که زن عمو منو مامانو جدا کردو منو بغلش گرفت تا جو از اون حالت خارج شه و مامانم با بقیه احوال پرسی داشته باشه خلاصه گل رو دادیمو راه افتادیم راهی خونه شدیم .همه مهمونا هم اومدن خونه ما و پذیرایی و شام

بعضیاشونم که راه دور اومده بودن شب موندن ...امروزم از خود صبح با اولین مهمون که جیگر منه شروع شد،ملینا اومد دیدن مامان یه نیم ساعتی نشستو با مامان حرف زد و ازش پذیرایی کردمو رفت از اون طرف ابجی با مجید اینا اومدن خونه و پذیرایی ها حسابی داغ شد تا خود شب که واسه اومدن مامان اینا یه دعوتی دادیم شام رستوران ...خدارو شکر همه چیز خوب و عالی تموم شد الانم من اومدم خسته گفتم تا این روز های خوبو یادم نشده حتما یادداشتشون کنم واسه همین از نوشتن جزئیات برای خاطره در آینده معذورم

خب دیگه خیلی خوابم میاد

فعلا...

نظرات 4 + ارسال نظر
جوجوزشت شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 ب.ظ

سلااااااااااااااااااااااااااااااام دوست جوووووووووووووونم
خیلییییییییی خوشحالم دلت با اومدن مامانت شاد شده
ایشالا همیشه شاد باشی دوست خوبم.

سلام
ممنونم...
منم برای شما آرزوی روزهای شاد رو دارم

ایکاش خودتونو معرفی کنی خــُبــــ !!!!

موفق باشید

[ بدون نام ] شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ب.ظ

جوجو زشتم دیگه

ok
هرجور صلاح میدونید
موفق باشید

لیلی یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:18 ق.ظ

سلام میلاو بانوی خودمان
خب ب سلامتی مامان اینا اومدنو داره حسابی بهت خوش میگذره...
ایشالا ک سایشون همیشه بالا سرت باشه و تا باشه ازین سفرا براشون پیش بیاد
ایشالا ب زودی خودتم بری و ما بیایم استقبالت
خوشحالم ک خوشحالی بانو...
مواظب خودت باش

سلام لیلی جان
خوبی مهربون ؟
اخ لیلی جان دست رو دلم نذار.. اومدن مامان که بهترین اتفاق تو این مدت طولانی بود
ولی کزت بودن من از همه بیشتر داره خودنمایی میکنه...نمیدونیــــــــ چقدر کار کردم این چند روزه اندازه 3 تا مجلس عروسی مهمونیو جمع و جور کردن داشتیم...همش به خودم دلداری میدم میگم تا باشه از مهمونیا (اسمایل خنده)
انشالا ...ممنونم خیلی دعای زیبایی بود منم برای شما و خونواده گلت این سفر غیر قابل وصف رو آرزو دارم
ممنونم گلم خیلی لطف داری
شما هم مواظب خودتون باشین
موفق باشی

صدف یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:22 ب.ظ http://sadaf-268.blogsky.com

همیشه شاد باشین درکنار هم

فدات بشم مرسی
همچنین شما همیشه در کنار خونواده گلت شادیهارو سپری کنی
موفق باشی دوست جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد