آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

روز نوشت،روز آخر کارشناسی

سلام

امروز 21 خرداد 1392 روز فارغ التحصیلی اینجانب:-faregh-tahsil

  نمیدونم خوشحال باشم یا ...

خیلی خیلی خندیدم و خیلی خیلی گرییدم...

خنده ها به خاطر با بچه بودنو  نمایشاتو  مسابقاتی که تو این جشن داشتن و کارای این بچه ها که دیگه لپام از خنده زیاد درد گرفته بودن

و گریه ها به خاطر اون اهنگ غمگینو اون متن غمگین تر که جدا از غمِ جدا شدنم از بچه ها یاد سعیده حسابی پاپیچ چشمام شدکه نتونستم مقاومتی کنم و تسلیمش شدم

خب این دوره از زندگی من هم تموم شد با تمام خوبی ها و بدیهاش، با تمام خوشی ها و خنده ها و گریه هاش با تمام خیلی چیزا خیلی خیلی خاطره ها...

خب امروز  8 صبح امتحان   حقوق داشتم که آخرین امتحان دوره لیسانس اینجانب بود .امتحانمم بد نبود بعد یکم صحبت و خنده تو حیاط دانشگاه راهی خونه شدیم تا اماده شیم واسه جشن امروز...حدودا 2 بود که ندا زنگید که کارتاشو جا گذاشته مامانش میزاره تو تاکسی میفرسته خونه  ما تا ما براش ببریم اخه خونشون با فاصله زیادی نداره ولی هتل تو طرقبه بود خلاصه از اون طرفم مرضیه زنگید که جا دارین منم بیام خوشحال شدم گفتم اره بدو بیا حدودا 2:30 اینجا بود و ساعتای :153 راه افتادیم سمت هتل...تا رسیدیم رفتیم سراغ تحویل گرفتن لباسا، گرفتیمو پوشیدیمو هه  لباس من برام بزرگ بود کلی خندیدیم شبیه ملا ها شده بودم به بچه ها میگفتم 4 سال مدیریت خوندم شدم ملا خدا آخرو عاقبتمونو بخیر بگذرونه...رفتیم تو سالن وای خدای من اول از همه استاد آسمانو دیدم خیلی خوشحال شدم واقعا دوست داشتم تو این جشن باشه ،احوال پرسی کردیمون نشستیم سر جاهامون برنامه ها یکی پس از دیگری اجرا شدن ویه پذیرایی نیم ساعته داشتیموادامه تا زمان دادن لوح ها، خب قسمت بندی کرده بودن تو سه نوبت متفاوت بین برنامه ها دادن من تو نوبت دوم بودم از اونجایی که اول لوح بچه های مدیریت رو میدادن چون تعداد زیاد بئد سه نفر سه نفر میخوندن هه وقتی اسم منو صدا کرد یه دلشوره گرفتمو خواستم برم دیدم مجری میگه خب این خانوم ...تنهایی بیاد وای کل سالن گفتن اوووووووو  خیلی جالب بود و یه موزیکجالبم برام پخش شد اصلا یه وضعی بودا میگما اخر بودنم همیشه  بد نیستا

خلاصه رفتم رو استیج  اول از همه استاد آسمان بهم تبریک گفتو برام آرزوی موفقیت کرد خیلی ازش تشکر کردم بعد استاد رمضانی بعد رئیسای دانشگاه بهم تبریک گفتن خیلی برام جالب بود واقعا جالب

 خلاصه همینطور برنامه ها ادامه داشت که نوبت برنامه پایانی رسید اوه خدای من بخش غمگین ماجرا اول که تشکراز پدر مادرا بود بعدم یه اهنگ خداحافظی بچه ها البته بین حرفاش میخواست به بچه ها بگه که از حال هم خبر داشته باشید یه وقت نرین حاجی حاجی مکه با هم باشین که گفت من یه روز بعد مدتها رفتم دانشگاه خودم یه دفه دیدم واسه یکی از دوستان هم دورم  حجله بستن مثل اینکه تصادف کرده و ....

اون بقچه بغضی که همراه خودم برده بودمو همونجا بازش کردم یاد سعیده و ...

خلاصه سوگند یاد کردیمو 

بعدم یه عکس دسته جمعی گرفتیم و به قول مجری نخود نخود هرکه رود خانه خود

بعدم با مرضیه رفتیم پیش بابا و آبجی راه افتادیم سمت خونه، مرضیه رو تا یه جاهایی رسوندیمو اومدیم...شام بیرونمونم کنسل شد چون بابا مهمون داشت و مجبور شدیم زودی بیام خونه..تازه خیلیم عکس نگرفتم

این بود امروزم


نظرات 3 + ارسال نظر
لیلی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:38 ق.ظ

آخی چ قشنگ بود امروز
منم یاد آینده ی خودم افتادم
باید روز خاطره انگیزی بوده باشه برات
ایشالا ک سالیان سال سلامت باشی و ر ب ر از این یونیو اون یونی فارغ التحصیل شی و همیشه ب جشن و شادی باشه برات میلاو بانوی عزیز
حرف آخر اینکه خدا قوت عزیز دل

الهی....مرسی گلم
آیندتون سراسر از خنده باشه و بهترین خاطره هارو داشته باشین
اره چه جورم هیچ وقت این روز فراموشم نمیشه
فدات بشم ممنونم از این دعای دل فریبت...همچنین شما، امیدوارم تو تمام مراحل زندگیت زیباترینهارو داشته باشی

چه جمله دلگرم کننده ای بود مرسی خانوم گل (گل)

موفق باشی

صدف چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:57 ب.ظ http://sadaf-268.blogsky.com

سلام علیکم میلاو جاااااان...

نوشته هاتو که میخوندم یاد پارسال خودم افتادم از اون آهنگ آخر برنامه نگو که هنوز که یادش میفتم گریم میگیره
چرا عکس کم انداختی؟؟ من ۲۴۰ تا عکس انداختم هنوزم بعد یکسال هفته ای یه بار نگاهشون میکنم....

سلام گلم
اره
حالا خدا کنه من راحت بتونم با این موضوع کنار بیام
متاسفانه واسمون مهمون اومد و مجبور شدیم زودتر برگردیم
واووووووو 240 تا!!!!!!!! خوش به حالت از لحظه لحظش پس عکس داری.. چه خوب
اره این عکسا بهترین یادگاریان که همیشه لحظه های خوب رو به یادمون میندازن
ممنونم از حضورت گلم
موفق باشی

صدف پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:11 ق.ظ http://sadaf-268.blogsky.com

سلام میلاو جونی
خوبی؟

سلام عزیزم
الان عالیـــــــــــــــــــــــم ممنونم
مرسی از حضورت گلی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد