آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

اون مرد...

خداحافظ ای همنشین همیشه

خدا حافظ ای داغ بر دل نشسته

نه نمیخوام هیچکدومشو باور کنم.

راشنو جونم بیا که اندازه یه عمر دلم برات تنگ شده.چرا اینجوری رفتی.میدونی حسابی تنهام گذاشتی.نمیتونم تحمل کنم .اخه دیگه شبا با کی حرف بزنم.یه بار دیگه بهم بگوشامبوسگمبلی.لعنتی دارم داغون میشم.اگه میخواستی اینجوری بری چرا منو به خودت عادت دادی اونم هشت سال.بدون تو چیکار کنم.زبونم نمیچرخه حداقل یه حمدو سه قل هو ا... برات بخونم....

یعنی محکوم به باور کردنم که دیگه نمیبینمت.نه نمیخوام.

وای اصلا باور نمیشه.فردا تورو واسه همیشه از این دنیا جدا میکنن.هواست به من هست.از من یادت نره هااااااااا .عزیز دلم بیا یه نظر برام بذار.میبینی که بدجوری داغونم کردی.بیا قلم و کاغذو میذارم کنار.میخوام با خودت حرف بزنم.مگه نگفتی سنگ مفت گنجیشک مفت ...

خب دیگه میخوام برم خونه اینجا نمیشه گریه کنم .دوست دارم تو نبودنت داد بزنم.راشنو بیا .

فردا همه دوستات میان.تو اون جمعیت منو تنها نذار.بیا مثل همیشه که با هم میرفتیم بیرون  کنارم وایسا.مگه من اونشب بهت نگفتم من اگه تو رو نداشتم چیکار میکردم.حالا بگو حالا که رفتی بگو من چیکار کنم.ایکاش یه صدایی چیزی بلند شه من از خواب پاشم ببینم اون تصادف لعنتیت کابوس بوده.راشنو پاشو .من نمیتونم تو رو زیر اون همه خاک ببینم .پاشو رفیق جونم پاشو یه زنگ بهم بزن دارم دق میکنم

راشنو منتظر نظرتم...

                       

                                               

نظرات 4 + ارسال نظر
نفس یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:53 ب.ظ http://gurestane-gham.blogfa.com

توأم مثل من پره دردی...

ممنون از همدردیت.امیدوارم این موقعیت که واسه من پیش اومده هیچوقت واسه تو نباشه که بخواد مثل من باشی.
میدونی از دست دادن دوستی که هشت سال شبو روز باهات بوده و حالا باید زیر خروارها خاک ببینیش یعنی چی...

مجتبی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:55 ب.ظ http://alone.meek.ir

سلام
نوشته های دلنشینی داری..
8 سال با یکی بودی بعد رفت؟ جدی؟ باورم نمی شه..
خدا بهت صبر بده. برو امام رضا(ع) نزدیکته ..

از همدردی شما هم ممنون.اما رفتن این رفیق شفیق من برگشتن نداره.فکر خوبیه که برم پیش امام رضا، آرومم میکنه میدونم ولی فکر میکنی اینجوری چشمای راشنو من باز شه...
دست خودش که نبود بره.همه میگن خدا گلارو میچینه .پس دست خدا بوده
خیلی دلم گرفته.واسم دعا کنیین بتونم تحمل کنم هرچند بعید میدونم بتونم کنار بیام

دریا دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:04 ق.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

وای سلام عزیززززم
منتظر بودم آپ کنید اما نه اینطوری قربونت برم
چی شده عزیزم
راشنو دوستتون بوده؟
ازش اینجا چیزی نمیگفتید یباره که اینو نوشتید دلم ریخت
روحشون پر نورو شاد
چه اسم زیبایی هم داشت...
کاش از دوستتون بیشتر میگفتید...نمیدونم چرا با خوندن این مطلب دلم گرفت...روحش شاد....روحش شاد...چرا رفت؟چرا تصادف؟آخه چطور شد؟
خیلی بد شد
میفهممتون ....دردناکه...
میخواستم عید رو تبریک بگم که اومدم وبتون...
ولی اینو که خوندم...
گلم آروم باش ...خدا دوست گلتونو به بهترین جای بهشت میبره...روحش شاد

سلام دریای عزیز.
ممنون از حضورت.آره متاسفانه اتفاقی که نباید بیوفته افتاد.ببخشید اگه دیر به دیر میام ..واقعا دیگه حسشو ندارم.ولی به وبت هر چند وقت سر میزنم و مطالب زیباتو میخونم ولی چون با گوشی میام متاسفانه نمیتونم نظر بذارم..
خدا واسه بنده هاش همچین موردیو نیاره.دلم خیلی شکسته.

بازم ممنون.

hamid reza سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:10 ق.ظ

salam :( alan yeki do saate ke to shockam man chan mahe ke ziad nemiam net chera behem khabar nadady :((((((((((((((

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد