آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

روز نوشت...

این روزا خیلی حرف واسه گفتن ندارم.خب امروز آخرین جلسه کلاس بازرگانیم با آسمان بود .خیلی خوب بود .ازم درس پرسید خدارو شکر تونستم خوب جواب بدم.اخر ساعتم رفتم پیشش بهش گفتم خوشحال میشم حتی شده تو یه فعالیت کوچیک بتونم باهاش همکاری کنم اونم قبول کرد .گفت بعد  امتحانا یه زنگ بهم بزن خدا کنه بشهJ.اومدم خونه خوابیدم از سر شبم پای نتم.اخر کاری این سیستمه هم خوب ترسوندم J اینم از اون حرفام بود.با خیال راحت دراز کشیدم بازی کردم.قضیه اینجوری شد که یه دفعه سیستمم خاموش کرد.هرچی با خودشو باطریش ور رفتم روشن نشد .منم رفتم سراغ گوشیم دوباره اومدم سراغش با باطریش دوباره ور رفتم نشد یه تقه زدم بهش یکمم با سیماش ور رفتم روشن شد.نفهمیدم از سیماش بود که روشن شد یا از اون تقه هه!

هه دیشب با اکرمو هاشم کلی به این سیستمه با این سیستمش خندیدیم.

زندگی یکنواختی دارم.ایکاش یکی بود میشد باهاش بحرفم.خب نیست دیگه بیخیال...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد