آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

روز نوشت...

سلام

هه الان که اومدم پای نت ثلا میخواستم امشب بازرگانیمو بخونم که یکشنبه به آسمان بگم ازم بپرسه بتونم جواب بدم تا یه نمره میانترم داشته باشم.ولی حسش نیست.اخه امشب شب آرزوهاس دلم گرفتهLخدایا خودت که میدونی چه آرزویی دارم خب براوردش کن دیگه.عقده ای شدم رفت پی کارش.

خب تو این چن وقت که نبودم بیخبر رفتیم مسافرت سمت بابلسر خیلی بهم خوش گذشت سه روز اونجا کنار دریا بودیم تو پیلاژ هم دریا رفتم هم شبا تو ساحلش قدم زدم روزا هم که یک روزش رفتیم نمک آبرود تلکابین سواریJعجب جای قشنگی بود.یه شب تو جنگل تو یه ککلبه چوبی خوابیدم که اگه اشتباه نکنم علی آباد کتول بود یا نه! یادم رفته حالا میپرسم تو یه پست دیگه میذارم اسمشو .یه ابشار رفتیم که تمام خزه بود به اسم کبود وال که ایشاا هاشم عکسا بیاره میذارمش تو همین پست.اعضا این مسافرت خودم مامان بابا اکرم جواد فربد دایی جواد زندایی هاشم محمد مهدی.اصلا حسش نیست چیزی بنویسم فعلا ...فقط یه چیز رفتارای تهرانی خیلی تابلوتر شده.بچه خوبیه ولی همونطور که گفته شد بچه اس

الان ساعت 12:24شبه آرزوهاست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد