آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

روز نوشت...

خب یه روز دیگه هم تموم شد البته کزت وار.امروز مهمون داشتیم واسه شام.هه.خب مگه چیه؟جملش خوب در نیومده مگه چی شده؟

خونواده امنه اینا از تبریز اومده بودنو مامان اینا دعوتشون کردن.به هر حال پذیرایی انجام شدو ظرفاش با من بود شام خوده شدو بازم ظظظظظظررررررررررففففففاااااااااااشششششششش با من بود.حسابی این روزا دارم کار میکنم.فقط یه اتفاق کوچولو پیش اومد امروز عصر که از خواب پاشدم اس اچ مسنجر مو چک کردم یه پیام داشتم با pcچک کردم از یه نویسنده وبلاگ بود از نظراتی که داده بودم تشکر کرده بودو خواسته بود بازم به وبلاگش سر بزنم.هه قبلش که براش نظر گذاشته بودم دیدم اصلا نظراتمو انتشار نمیده با اینکه نظرات دیگرانو انتشار داده بود با خودم گفتم اوه چه مغرور ولی با ایمیلش یکم نظرم برگشت.خب یاد گرفتم نباید اینقد زود قضاوت کنم.هرچند همیشه به این نتیجه میرسم ها ولی چیکار کنم عجولم.

یه تصمیمی که تو این سال جدید گرفتم اینه که سعی کنم نسبت به اطرافیان مهربون تر باشم زود عصبانی نشم.دورو بریامو واسه خودم نگه دارم .بهشون اعتماد کنم.دیشب آرزو گفت از دوستاش خیری ندیده.به این فکر افتادم که اگه از حق نگذریم خدا دوستای خوبیو سر راه من قرار داده امیدوارم بتونم حفظشون کنم

ولی هنوزم تو دلم غمه.وقتی ادم غمگینه یاد غروب آفتاب میوفته، انگار این روزا و ماهها که گذشته و میگذره بیشتر غروب آفتاب داشتم

ای بابا بیخیال نمیخوام غم غممو بیاره.امیدوارم بتونم به بهترینها که آرزوشو دارم برسم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد