آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

دوم عید

سلام میلاو جونم

امروز چهار شنبه بود و من اووووووووووووفففففففف حسابی خسته شدم.روز دوم عید صبح که پاشدم تا خونه هارو مرتب کردمو جارو و... ی ناهار تقریبا ساده درست کردم سیب زمینی سرخ کرده با سوسیس که منو مامانو فاطمه بودیم خوردیم.مثلا خیلی سریع وسایل ناهارو جمع کردمو شستم تا بخوابم حسین آقا وخانوم بچه هاش اومدم بعد پذیرایی رفتن خونه مسعود منم شروع کردم به جمع کردن وسایل پذیرایی بچه های عمو اومدن دیگه مامی هم اومد خونه و باز منو گرفت به کار یه شام مختصر خوردیم ساعت 9 بود مریم زنگید که میخوایم بیایم عید دیدنی آخه فاطمه صبح میخواد بره اراک.با مرتضی رفتیم شیرینی گرفتیم وقتی برگشتیم همه اومده بودن تا یه کوچولو پذیرایی کردم دایی جواد اینام به مهمونا ملحق شدنو ووووووووواااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییی فکر کن همه پذیرایی دست منو میبوسید تا پذیرایی تموم شد مهره شیشم  کمرم در حال ترکیدن بود.هی وقتی رفتن من موندمو ظرفاای پذیرایی که تازه شستمشونو جمع و جور کردمو الانم اومدم پای سیستم.حسابی خسته ام خدایا سالی که نکوست از بهارش پیداست.خودت به دادم برس میترسم تا آخر سال فیلم کزت 2 رو از رو من بسازن .ولی هنوز غم کنارمه هنوز تنهایی رو حس میکنم.هییییییییییییییی.الان بچه های عمو دارن جاهاشونو پهن میکنن که بخوابن .خب منم باید برم بخوابم دیگه.کتفم جواب نمیده حسابی خستمه هاااااااااااا.شبت خوش میلاو عزیز

امیدوارم سال خوبیو پشت سر بذاری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد