آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..
آلاچیق من

آلاچیق من

دستت را بیاور ..دست بدهیم به رسم کودکی،مردانه و زنانه اش را بی خیال،قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم..

می آموزی و می آموزی ...

کم‌کم تفاوت ظریف میان نگه‌داشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
ا...ین‌که عشق تکیه‌کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر.
و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند
و هدیه‌ها، عهد و پیمان معنی نمی‌دهند.
و شکست‌هایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشم‌های باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد می‌گیری که همه‌ی راه‌هایت را هم‌امروز بسازی
که خاک فردا برای خیال‌ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه‌ی نزاع در خود دارد
کم کم یاد می‌گیری
که حتی نور خورشید می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.
بعد باغ خود را می‌کاری و روحت را زینت می‌دهی
به جای این‌که منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
و یاد می‌گیری که می‌توانی تحمل کنی...
که محکم هستی...
که خیلی می‌ارزی.

و می‌آموزی و می‌آموزی
با هر خداحافظی
یاد می‌گیری...!

خورخه لوییس بورخس / مترجم : محسن عمادی

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
Rashno شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:54 ب.ظ

کم کم می آموزیم..... اما با چی ؟ با گذر عمر.....
این شکستها سقوط ها و نزاع ها آدم رو روئین تن میکنه ایشالا صد سال اول می اموزیم صد سال دومم بهره میبریم
میلاو جون لذت بردیم مرسی

سلام بر راشنو عزیز
ایشالا سیصد ساله شی اونجا نتیجشو ببینی
ممنون از نظرت.بازم ببینیمتون
موفق باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد