کمکم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
ا...ینکه
عشق تکیهکردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر.
و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همهی راههایت را همامروز بسازی
که خاک فردا برای خیالها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانهی نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.
بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی...
که محکم هستی...
که خیلی میارزی.
و میآموزی و میآموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری...!
خورخه
لوییس بورخس / مترجم : محسن عمادی
کم کم می آموزیم..... اما با چی ؟ با گذر عمر.....
این شکستها سقوط ها و نزاع ها آدم رو روئین تن میکنه ایشالا صد سال اول می اموزیم صد سال دومم بهره میبریم
میلاو جون لذت بردیم مرسی
سلام بر راشنو عزیز
ایشالا سیصد ساله شی اونجا نتیجشو ببینی
ممنون از نظرت.بازم ببینیمتون
موفق باش